هشدار: پیش از آغاز نوشتار،  به اشخاصی که نوشتارهای من در روزنامه ها یا روی سایت شخصی یا وبلاگهایم را بدون ذکر منبع و بدون پیوند سایتم یا وبلاگهایم به نام خود یا دیگری به هر گونه ای منتشر می کنند متذکر می شوم که چشم به راه عواقب قانونی انتشار غیر مجاز و بدون اجازه نوشتارهایم باشند.

ذکر و باز نشر نوشتارهای من و هر نوشتاری که در روزنامه ها یا روی سایت شخصی و وبلاگهایم منتشر شده منحصراً با قید نام و نام خانوادگی ام و همراه با پیوند سایت و وبلاگهایم مجاز است.

این نوشتار، نخست، در صفحه 44 ماهنامه دنیای فوتبال آذرماه 1394 منتشر گردید و سپس روی سایت شخصی صادق رئیسی کیا قرار گرفت.

به راستی آیا فوتبال ما دچار چالش و پس رفت است؟

اگر آری، چالش و مساله اصلی فوتبال ما چیست؟

اصلی ترین نقشه راه برای برون رفت از این وضعیت چیست؟

یک بررسی و مطالعه تطبیقی ساده در محیط داخلی نسبت به گذشته و در محیط خارجی نسبت به کشورهای دیگر در قاره آسیا به خوبی نشان خواهد داد که فوتبال ما دچار چالشی عمیق شده و  طی 10 سال اخیر با وجود آنکه از ثبات نسبی در مدیریت بر فدراسیون فوتبال برخوردار بوده، پس رفت داشته است.

عدم ورود به دوره گذار از مالکیت و مدیریت دولتی به مالکیت و مدیریت بخش خصوصی، کاهش توان رقابت با رقبای منطقه ای و بین المللی،کاهش اقبال عمومی به فوتبال، فقدان شبکه تعاملات و روابط علمی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی در فوتبال، افت قابلیت های سازندگی در سطح مدیر، مربی و بازیکن، دست نیافتن به جایگاههای منطقه ای و بین المللی در رده ملی و باشگاهی همگی نشانه درستی این ادعاست.

در سالیان گذشته، کارشناسان و دلسوزان فوتبال، عوامل زیر را به عنوان عمده ترین کاستی ها و مشکلات فوتبال ایران مطرح کرده اند:

 فقدان برنامه راهبردی، فقدان نظام استعدادیابی و آموزشی، ضعف دانش فنی مربیان و کادرهای فنی، مالکیت و ماهیت دولتی اکثر باشگاهها و اماکن بزرگ ورزشی، فقدان یا ضعف در برنامه خصوصی سازی متناسب با حوزه ورزش، فقدان پیوند کارآمد بین فوتبال و دانشگاه، متوازن نبودن درآمدها و هزبنه ها، خلاء حق پخش تلویزیونی فوتبال، فقدان نظام جامع باشگاه داری، ضعف در شفافیت مالی، ضعف مهارت و اراده تجاری سازی در بین مدیران فوتبال، غفلت یا ناآشنائی مدیران فوتبال با قابلیت های اقتصادی فوتبال، کم توجهی فاحش اهالی فوتبال به مسئولیتهای اجتماعی، ضعف در نظام های نظارتی و کنترلی، کم توجهی به تجربه های منطقه ای و بین المللی در زمینه مدیریت و توسعه فوتبال، چیرگی روابط و تفکرات جناحی بر روابط و تفکرات علمی، نقش آفرینی ناکارآمد و غیرکارشناسانه دولت و بعضی نهادهای حاکمیتی و عمومی در فوتبال.

در این گفتار، ما در صدد رد دیدگاهها و نارسائی های بیان شده نیستیم بلکه در تلاشیم با نگرش به همه آنها و بر اساس رابطه علیت،  مساله و چالش اصلی فوتبال ایران را مطرح کنیم. می خواهیم  قاعده اصلی و نقطه مولد چالش را بشناسیم. می خواهیم علت و معلول را از هم بازشناسی کنیم و از معلول ها به علت برسیم.

به نظر من،  نقطه مولد چالش در فوتبال ایران که همه چالش های ریز و درشت دیگر بدان باز می گردد تصویر ذهنی ساده، مبهم و کمال نیافته ما نسبت به فوتبال است.

حلقه نخست زنجیره چالش و ناکامی در فوتبال ایران این است که ما تصویر ذهنی روشن، منسجم و همه جانبه ای از فوتبال نداریم در نتیجه نسبت به آن احساس و باور عمیقی پیدا نکرده ایم بنابراین به تفکر بستر ساز و ارزش آفرینی درباره فوتبال دست نیافته ایم و در نتیجه هدف و برنامه منسجم و چند بعدی برای فوتبال در نظر نگرفته ایم و در حلقه بعد، اقدامات و فعالیت های سازمان یافته و معقولی را در فوتبال دنبال نکرده ایم و در نتیجه شاهد پراکندگی و ناآرامی در فوتبال هستیم.

فوتبال ما به همین دلیل، در درون یک ساختار به ظاهر منظم و پایدار، دچار یک بی نظمی ساختاری و اجرائی گسترده و در حال گسترش است.

فوتبال ایران همچون ساختمانی است که پی، ستون، سازه، مصالح، نما، سقف، تاسیسات، سایر اجزاء و حتی ساکنین وکوچه و خیابان و محله آن، همگونی و سنخیت لازم را با هم ندارند چون ما در ذهنیت و باورهای خود دارای طرح جامع و تفصیلی و نقشه راه برای فوتبال نیستیم.

ما هنوز در باور خود و متناسب با نیازها و اقتضائات کشور خود، ترسیم نکرده ایم که فوتبال را برای چه اهداف و دستاوردهائی و با چه امکانات و افرادی و با چه مشخصات و شرایطی و در چه مکانی و با چه اندازه و ویژگی هائی دنبال کنیم.

از یک سو، عناصر و اجزاء فوتبال ایران غالباً در حال نفی یکدیگر و در حال خنثی کردن تلاش های همدیگر هستند. عوامل و ساختار فعلی در فوتبال ایران غالباً در جهت شکوه و شکوفائی خود و فوتبال حرکت نمی کنند چون از شکوه و شکوفاساز بودن فوتبال تصویر ذهنی لازم را ندارند.

از سوی دیگر، مدیران و برنامه ریزان ورزشی ما هنوز به این اتفاق نظر نرسیده اند که فوتبال را یک سرگرمی سالم به حساب آورند یا یک ورزش حرفه ای و یا اساساً یک صنعت و یا در نهایت پدیده ای که تمام این ظرفیت ها و کارکردها را در درون خود دارد. مدیران و برنامه ریزان ورزشی و اقتصادی ایران در ذهن و باور خود تصویر روشنی از قابلیت ها و ظرفیت های فوتبال در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، رسانه ای، دیپلماتیک و بین المللی ندارند. بعنوان مثال ما برای چهره شدن یک ورزشکار یا سرآمد شدن در یک رشته ورزشی، تلاش و هزینه می کنیم اما در بهره برداری های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، دیپلماتیک و بین المللی از چهره ها و موقعیت های ورزشی خود یا کاملاً ناکام هستیم یا به الگوهای بسیط و روزمره آن، روی می آوریم.

مدیران و برنامه ریزان فوتبال ایران غالباً در جهت شکوه و شکوفائی فوتبال نقش محرک ندارند زیرا آنان نیز از شکوه و شکوفاساز بودن فوتبال، تصویر ذهنی درستی کسب نکرده اند.

راهکار مناسب برای برون رفت از این چالش، اولاً اصلاح تصویر ذهنی فعلی اهالی فوتبال و نیز مدیران و برنامه ریزان فوتبال و ثانیاً ترسیم یک تصویر ذهنی شفاف، همه جانبه، مترقی و ایرانیزه شده از فوتبال برای برنامه ریزان و مدیران فوتبال ایران است.

اهتمام و هم افزائی فرهیختگان و کارشناسان فوتبالی، اقتصادی، اجتماعی و رسانه ای به تبیین و ترویج ظرفیت ها و قابلیت های چند جانبه فوتبال از یک سو و اهتمام شورای عالی ورزش، مجمع تشخیص مصلحت نظام، قوای سه گانه، وزارت ورزش و مراجع و مقامات سیاست گذار برای تدوین سند راهبردی و جامع فوتبال با لحاظ سیاست های کلی و نیز اهداف اقتصادی و…ایران در منطقه خاور میانه و غرب آسیا از سوی دیگر خواهد توانست در ترسیم تصویر ذهنی سازمان یافته و روشن از فوتبال در نزد جامعه ایران و آغاز دگرگونی در ساختار فکری و سازمانی مدیران و برنامه ریزان فوتبال ایران راهگشا باشد.

در این راستا توجه به کارکردها و الگوهای توسعه فوتبال در استرالیا، چین،کره، ژاپن و ترکیه که نسبت منطقه ای، همجواری یا تشابهات اجتماعی و داد و ستدهای گسترده اقتصادی با ما دارند نیز ضرورت خواهد داشت.

صادق رئیسی کیا

بیست و سوم مهرماه 1394

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *