در تیرماه 1391 که مدیریت باشگاه فرهنگی ورزشی راه آهن به عنوان نخستین باشگاه ورزشی ایران و نخستین باشگاه فرهنگی ورزشی که برابر قانون اجرای سیاستهای اصل 44 قانون اساسی از طریق سازمان خصوصی سازی به بخش خصوصی واگذار شده به بنده محول گردید با مطالعه و بررسی مختصری که از روند گذشته و وضعیت سال قبل این باشگاه داشتم تصور می کردم در صنعت ورزش و از جمله فوتبال یک برنامه راهبردی کلان بر اساس سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که مانند بعضی از زمینه های دیگر عمدتاً بدلیل ضعف و پراکنده کاری های مدیران در مقام اجرا دچار مشکل شده است و در نتیجه فکر می کردم با اعمال مدیریت علمی و اصولی می توان باشگاه را در مسیر تعالی قرار داد.
در همان روزهای نخست و بدنبال موضوعات و مسایلی که در تحویل و تحول مسئولیت و دفاتر و حسابها و اموال و… پیش آمد دانستم که برداشت و تصور اولیه ام فقط ناظر به بخش کوچکی از واقعیات و نارسایی های ورزش و بویژه فوتبال ایران است.
از نحوه ی اداره قبلی باشگاه بوسیله شرکت دولتی راه آهن جمهوری اسلامی ایران گرفته تا چگونگی ارزش گذاری سهام این باشگاه بوسیله سازمان خصوصی سازی و سپس مستند سازی و واگذاری آن از طریق فرابورس و چگونگی شناسایی و جذب و انعقاد قرارداد با مربیان و ورزشکاران و نگهداشت و در نهایت تسویه حساب با آنان ، کیفیت شناسایی و جذب و بهره وری کارکنان و مدیران ستادی باشگاه ، روش حسابداری و تنظیم دفاتر و نگهداری اموال و دارائیها و سوابق و مستندات و چگونگی کار تیمهای پایه باشگاه و…موید آن بود که مشکلات و نارسایی های ورزش ایران و باشگاه داری علاوه بر ضعفهای مدیریتی از جمله به فراهم نشدن زیر ساختها ، تعریف نشدن مبانی قانونی ، تدوین نشدن الگوها و استانداردهای فنی و علمی و مدیریتی، عدم مدیریت و تحلیل بر فرصتها ، تهدیدها ، قوت ها و ضعفها نیز بر می گردد.
از سویی نظام جامعی که همه ی سطوح ، جوانب و آینده ی ورزشی ایران و نقش و جایگاه دولت و نهادهای عمومی غیر دولتی مانند شهرداری ها و مردم و بخش خصوصی و باشگاههای فرهنگی و ورزشی و حدود صلاحیت و تاثیر و شیوه ی تعامل آنها در امر ورزش را تبیین کند بوسیله دولتمردان و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی مصوب و ارائه نگردیده است. در نتیجه ورزش کشورمان متولیان و مدعیان بسیار و پاسخگویان اندکی دارد.
شهرداری ها ، آموزش و پرورش ، دانشگاهها ، سازمان تربیت بدنی وقت ، وزارت ورزش و جوانان ، سازمان امور مالیاتی، شرکتها و بنگاههای اقتصادی دولتی مانند صنایع خودرو سازی و فولاد و بنگاههای اقتصادی بخش خصوصی و باشگاهها و فعالان ورزشی هر کدام بنا به نیاز و ماموریتهای خاص خود و حسب اشارات و مصوباتی جسته و گریخته و غیر منسجم در صنعت ورزش و باشگاه داری مداخله دارند. در برنامه های 5 ساله توسعه اقتصادی فرهنگی و اجتماعی و حتی پس از ابلاغ سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران نیز به اندازه لازم و اولیه به لزوم برقراری نظام جامع و یکپارچه ی ورزش برای کشورمان از سوی دولت و مجلس توجه نشد و همچنان شاهد عملکردها و رفتارهای موردی و غیر منسجم ورزشی هستیم.
دانشگاهها بدون توجه کافی به صحنه ها ، واقعیات و نیازهای عملی ورزشی در چارچوبی جزئی و غیر کلان به رشته تربیت بدنی و شاخه هایی از آن مشغولند، آموزش و پرورش با نگاهی تفریحی و باز هم غیر کلان زنگ ورزش برگزار می کند، شهرداری ها با نگاهی اجتماعی و فرهنگی و البته غیر کلان، به اختصاص فضا و تجهیزات ورزشی در پارکها و بعضاً احداث ورزشگاهها می پردازند، بنگاههای اقتصادی و باشگاههای ورزشی دولتی برای ادامه حضور در عرصه ی ورزش در مسیری مواجه با محدودیتهای قانونی و بودجه ای روزافزون قرار گرفته اند و بنگاههای اقتصادی بخش خصوصی در مسیری فاقد پشتوانه های قانونی لازم و البته با امید به بهبود شرایط در عرصه ی ورزش به کندی و عموماً به صورتی غیر مدوام حضور پیدا می کنند و فدراسیونهای ورزشی و سایر دست اندرکاران ورزشی غالباً در مسیری نامتوازن و ناهماهنگ به امر ورزش مشغولند.
از سوی دیگر مسئولین ورزشی بیشتر از آنکه از دیدگاه و کارکرد حرفه ای به اهمیت و لزوم برنامه ریزی راهبردی و بلند مدت در ورزش نگاه کنند از دیدگاه اجتماعی و سرگرمی به ورزش نگریسته اند. بدین لحاظ و بدلیل چنین نگرشی تجهیزات ورزشی تامین شده و ابنیه و فضاهای ورزشی احداثی در ایران با استانداردهای حرفه ای ورزشی جهان و حتی قاره آسیا فاصله دارد و به عنوان مثال این بی توجهی ها در فوتبال نمود یافت و سبب کاهش سهمیه ایران در جام باشگاههای آسیا شد.
علاوه بر موارد فوق، مدیران، مربیان و دست اندرکاران غیر دولتی ورزش نیز در بروز نابسامانی های فعلی در ورزش کشور بی تاثیر نبوده اند. مدیران و مربیان ورزشی ایران عموماً به حل موردی مسایل و مشکلات گرایش دارند و فاقد تحلیل از نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدات و اساساً فاقد برنامه راهبردی برای پیشبرد امور هستند.
معطوف شدن بیش از اندازه به نتایج مسابقات، روزمرگی مفرط غالب مدیران و مربیان ورزشی ایران، فقدان آموزش و روحیه ی یادگیرندگی در اکثر مدیران و مربیان ورزشی ایران، بی توجهی به لزوم تعیین شاخصها و معیارهای فنی برای اندازه گیری و برقراری تناسب بین سطح درآمد و سطح توانایی ورزشکاران، توجه مفرط و غیر راهبردی به فعالیت رسانه ای، عدم تلاش برای تدوین استانداردها و معیارهای فنی و علمی و کاربردی در رشته یا فعالیت ورزشی مربوطه، فقر محتوای علمی و کاربردی ورزشی و ضعف روزافزون در شناسایی و تربیت ورزشکاران حرفه ای در سطح قاره ای یا جهانی بویژه در ورزشهای جمعی و گروهی را برای کشورمان بدنبال آورده است.
کمتر مدیر یا مربی یا ورزشکار ایرانی را خواهید یافت که برای ارتقاء دانش و مهارت ورزشی خود مطالعه مستمر داشته یا در دوره ها یا کارگاههای آموزشی معتبر داخلی و بین المللی شرکت کرده باشد یا برای یادگیری از مربیان و کارشناسان ورزش خارجی که در ایران فعالیت می کنند از خود تمایلی نشان داده باشند.
به ندرت مدیر یا مربی ایرانی خواهید یافت که مثلاً برای تمرین ورزشکار یا تیم ورزشی تحت مدیریت خود طرح تمرین مشخص و یا برنامه تمرینی از پیش تعریف شده و متناسب با شرایط و نقاط قوت و ضعف هر ورزشکار داشته باشد یا تلاش کرده باشد فرایند یا استانداردی برای ارزیابی علمی و اصولی از کیفیت و بازدهی تمرینات داده شده در نظر بگیرید و مطمئن شود که به اهداف خود از تمرینهای ارائه شده در هر نوبت دست پیدا کرده یا خیر؟
به ندرت مدیر یا مربی ورزشی ایرانی خواهید یافت که برای شناسایی و جذب استعدادها و نخبگان ورزشی دارای برنامه و معیارهای تدوین شده باشد. استعداد سنجی و استعداد یابی ورزشی در ایران حتی در فوتبال که مورد اقبال عمومی فراوانی است نظام و استاندارد و معیار و فرمتهای روشنی ندارد و به شیوه ای کاملاً سنتی و غیر علمی در حال انجام است. اکثر استعداد سنجها و استعداد یابهای ورزشی ایران فاقد همه مهارتهای لازم در اینخصوص هستند و آموزشی در اینخصوص ندیده اند و اساساً کارگاههای آموزشی به میزان لازم در این زمینه برگزار نمی شود.
طی سالیان طولانی از تاسیس و فعالیت سازمانها و باشگاههای ورزشی در ایران به ندرت موردی خواهید یافت که یک مدیر یا مربی یا ورزشکار یا کارمند شاغل در یک سازمان یا باشگاه ورزشی دست به قلم برده باشد و تجربه و دانش حاصله ی خود را نوشته یا تدوین و عرضه کرده باشد. بدین لحاظ ما تالیفات ورزشی ایرانی حتی متناسب با مقامها و مدالهایی که ورزشمان کسب کرده نداریم. شاید به جرات بتوان گفت ما از مجموعه ای از مدیران و کارشناسان زبده و طراز اول در هر یک از بخشها اعم از رسانه ای، اداری ، روابط عمومی ، فرهنگی، بازاریابی، امنیتی، اقتصادی،حقوقی،بین الملل، برگزاری رویدادهای ورزشی،ساخت اماکن ورزشی و … حتی به تعداد انگشتان یک دست در صنعت ورزش برخوردار نیستیم.
حسابداری ورزشی در ایران شکل نگرفته و در این خصوص دانش و محتوایی تولید نگردیده و سعی نشده از روشهای حسابداری موفق بین المللی کسب اطلاع شود و به انتقال دانش در این حوزه توجه نگردیده است.
بطور مثال در باشگاه فرهنگی ورزشی راه آهن هیچ تلاشی از ناحیه ی مدیران جهت مستند سازی تاسیس باشگاه فرهنگی و ورزشی راه آهن در سال 1316 و نیز مستند سازی و تهیه آرشیو فعالیت 75 ساله ی اخیر آن نشده است.
دانش تجربی و کاربردی حاصله در 75 ساله فعالیت باشگاه جمع آوری و مستند نگردیده تا بتوان بر اساس آن محتوای علمی یا برنامه عملی یا حتی دستورالعمل اجرایی و چک لیست برای یک فعالیت معمولی مانند برگزاری یک اردوی خارج از کشور تهیه کرد.
کاپها ، مدالها و نشانهای ورزشی و آلبوم افتخارات و سوابق مدیران و بازیکنان و مربیان و پیشکسوتان باشگاه که مربوط به فعالیت 75 ساله باشگاه باشد جمع آوری نگردیده که بتوان موزه ای برای باشگاه ترتیب داد.
و…
با توجه به مجموع ضعفها و نارسایی های که در این مدت در عرصه ی باشگاه داری و ورزش کشورمان برایم مشهود گردید و بنا به تقارن مسئولیتم با بررسی “طرح جامع نظام باشگاه داری در ایران” در مجلس شورای اسلامی و بدنبال دعوت ریاست محترم فراکسیون ورزش مجلس شورای اسلامی، حضوری با مطالعه ، کارشناسانه و با تمام توان در جلسات بررسی کارشناسی این طرح بعمل آوردم و دیدگاههای خود را همراه با دیدگاهها و نقطه نظرات مشاورم آقای دکتر علی اصغر بیگدلی که از معدود اساتید و کارشناسان حوزه اقتصاد ورزشی در ایران است تقدیم مجلس شورای اسلامی نمودیم.
مشروح این دیدگاهها در 23 محور در سایت باشگاه فرهنگی ورزشی راه آهن قرار گرفته که بازدیدکنندگان محترم سایتم در صورت تمایل می توانند به سایت باشگاه فرهنگی ورزشی راه آهن مراجعه و مطالعه نمایند.
به امید افقهای روشن تر و تحسین برانگیز در ورزش ایران.
صادق رئیسی کیا
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.